فعالان جریان «فتنه‌ـ‌اصلاحات» در شرایط کنونی به چه می‌اندیشند؟ طراحی و استراتژی آنان برای فعال شدن در عرصه‌ی سیاسی با نگاه به چه افقی است؟ یازدهمین دوره‌ی انتخابات ریاست جمهوری برای آنان هدف است یا وسیله؟ گفتمان مورد تأکید آن‌ها چیست؟ برای تحت تأثیر قرار دادن فضای سیاسی‌ـ‌اجتماعی به دنبال تزریق چه کلیدواژه‌ها و مفاهیمی هستند؟ ضرورت ابتدایی و پایه‌ای جریان «فتنه‌ـ‌اصلاحات» در این شرایط چیست؟ این جریان چه مدلی را برای فعالیت آتی سیاسی برمی‌گزیند؟ و بالاخره، نسبت این جریان با حاکمیت چگونه تعریف و تفسیر خواهد شد؟
این سؤالات و نمونه‌هایی از این دست، از جمله پرسش‌های مهمی است که فکر تئوریسین‌های «فتنه‌ـ‌اصلاحات» را مشغول ساخته است. اتاق فکر بالادستی آنان، با هم‌اندیشی‌های مختلف، تلاش کرده‌اند تا برای این پرسش‌ها پاسخ‌هایی عملیاتی بیابند. آنچه در این گزارش می‌خوانید تلاشی در این چارچوب است.
بررسی و آنالیز برون‌دادهای رسانه‌ای و محفلی جریان «فتنه‌ـ‌اصلاحات» نشان می‌دهد که تئوریسین‌ها، عاملان و حاملان این جریان، برای کلید زدن دور جدید فعالیت‌های خود، جلسات منظم، مستمر و پرحجمی را تشکیل داده‌اند و تصمیمات اتخاذ‌شده در این جلسات، در قالب مقاله و گفت‌وگو، در فضای رسانه‌ای کشور به شیوه‌ای مهندسی‌شده انعکاس می‌یابد.
با بررسی حجم داده‌های موجود، که توسط افرادی همچون سعید حجاریان، علیرضا علوی‌تبار، حمیدرضا جلایی‌پور، عباس عبدی، محمدرضا تاجیک و... طرح و بیان می‌شود، می‌توان برخی خطوط مورد تأکید جریان «فتنه‌ـ‌اصلاحات» را در محورهای زیر خلاصه کرد:

1. تبدیل هویت «مقاومت» به هویت «مشروعیت»

جریان اصلاحات، پس از فتنه‌ی 88، با عاریت گرفتن از تئوری هویت، «3 گام» را برای خود تعریف و تفسیر کرده است. با بررسی نوشته‌های محمدرضا تاجیک، این 3 گام را می‌توان این گونه برشمرد:

الف) هویت مقاومت:

در این هویت اصلاح‌طلبان و فتنه‌گران خود را کنشگرانی تعریف و تفسیر کردند که از طرف حاکمیت در حاشیه قرار گرفته‌ و به تعبیر کاستلز، «بی‌ارزش» نامیده شده‌ بودند و «داغ ننگ» بر آنان زده شده بود. در حقیقت ما در این بخش با اصلاح‌طلبانی مواجه بودیم که سنگرهایی برای مقاومت و بقا، بر مبنای اصول متفاوت یا متضاد با اصول مورد حمایت نهادهای جامعه، برای خویش دست‌وپا کرده بودند.

ب) هویت برنامه‌دار:

اصلاح‌طلبان قرین و هم‌نشین با هویت مقاومت، تلاش کردند با استفاده از هر گونه مواد و مصالح فرهنگی قابل دسترس، هویت جدیدی برای خویش بسازند که موقعیت آنان را در جامعه از نو تعریف کند؛ به این ترتیب که در پی شکل دادن ساخت اجتماعی باشند.

ج) هویت مشروعیت‌بخش:

اصلاح‌طلبان با تأکید بر ادامه‌ی حضور در نهاد حاکمیت در شرایط کنونی، معتقدند می‌بایست با تسلط بر نهادی در قالب جامعه، به جریان مسلط تبدیل شوند.
با توجه به این فرآیند، کاملاً مشخص است که حضور در انتخابات ریاست جمهوری، به عنوان یگانه راه حضور در حاکمیت و پیگیری هویت برنامه‌دار و سپس مشروعیت‌بخش، مورد تأکید و توجه اصلاح‌طلبان قرار دارد.

2. راهبرد «بومرنگ» و بازگرداندن فتنه به نظام

جریان «فتنه‌ـ‌اصلاحات» برای ایجاد زمینه‌ی پذیرش خود در افکار عمومی، تلاش دارد تا واژه‌ی فتنه را به حاکمیت بازگرداند و با برشمردن سوابق انقلابی، مدعی است این نظام بوده که با فتنه‌انگیزی از انقلاب منحرف شده است و اصلاح‌طلبان، به دلیل مقاومت در این عرصه، با ادعای فتنه‌گری از سوی حاکمیت مورد قلع و قمع قرار گرفته‌اند.
کدهای مورد اشاره در این زمینه عبارت‌اند از:
- علی شکوری راد: «مدعی هستیم ما اصلاح‌طلب‌ها پوزیسیونی هستیم که از قدرت برکناریم و در حقیقت این اپوزیسیون است که الآن قدرت را در دست گرفته است. در این تعریف، ما پوزیسیون و مدافعان اصلی نظام هستیم و می‌خواهیم برویم در جای خودمان قرار بگیریم و وضعیت ناهنجار را اصلاح کنیم. بنابراین برای اینکه این وضعیت را تغییر دهیم، مسئولیت داریم.»[1]
- تاج‌زاده: «برانداز کسی است که انقلاب را منحرف کرد.»[2]

3. اصرار و تأکید بر هویت اصلاح‌طلبی

فعالان جریان «فتنه‌ـ‌اصلاحات» معتقدند نظام برای مقابله با این جریان در صدد است تا هویت این جریان را سلب و اصلاح‌طلبان جعلی را به عنوان یک رقیب، در صحنه تعریف و تفسیر کنند. لذا تئوریسین‌های این جریان، ضمن تأکید بر هویت اصلاح‌طلبی، تلاش دارند به توضیح و تبیین این موضوع بپردازند.
علیرضا علوی‌تبار در این زمینه می‌گوید: «مسئولان حکومتی کوشیده‌اند تا از هر اقدام یا سخنی که به معنای پذیرش وجود چنین جریانی است، پرهیز کنند. گاه با ساختن دوگانگی‌های مصنوعی کوشیده‌اند تا دوگانگی واقعی عرصه‌ی سیاست را منکر شوند، گاهی نیز با حذف نام‌ها و تشکل‌ها خواسته‌اند تا هر گونه محملی را برای تداوم چنین جریانی انکار نمایند.»[3]
همچنین نشریه‌ی «آسمان»، در یادداشتی به قلم جلال جلالی‌زاده، از اعضای حزب منحله‌ی مشارکت، برای فروکاستن تبعات عملکرد جریان اصلاحات، بر ضرورت تمایز اصلاحات و اصلاح‌طلبی تأکید کرده و نوشته است: «باید بین اصلاحات و اصلاح‌طلبی تمایز قائل بود؛ همان گونه که در بین اسلام و مسلمانی تفاوت است... اصلاح‌طلبی ایده‌ای جز اصلاح وضع موجود و رفع تباهی‌ها و خطاها و نارسایی‌ها و اشتباهات در اداره‌ی امور کشور نیست.»[4]

4. «بازی از نو» یا بازتولید قدرت اصلاح‌طلبان

کنشگران جریان «فتنه‌ـ‌اصلاحات»، با تأکید بر اینکه کسب قدرت برای آنچه آنان «بازی از نو» تعریف می‌کنند امری لازم و ضروری به نظر می‌رسد، تلاش دارند با بررسی وضعیت و شرایط داخلی خود، انگیزه‌ها و انگیخته‌های لازم را برای بیرون کشیدن تدبیرپردازان و بدنه‌ی اجتماعی‌شان از حالت انفعال، فراهم سازند.
در همین رابطه، محمدرضا تاجیک با بهره‌گیری از داستان «چه کسی پنیر مرا برداشته است»، به آسیب‌شناسی اصلاح‌طلبان می‌پردازد و نکاتی را در این زمینه پیشنهاد می‌کند. وی در روایت بازی قدرت خود، 4 گروه موجود در جریان اصلاحات را به این شرح معرفی می‌کند:
الف) «اسنیف»ها: کسانی که تغییرات را به ‌خوبی تشخیص می‌دهند.
ب) «اسکاری»ها: کسانی که به سرعت دست به ‌کار می‌شوند.
ج) «هیم»ها: کسانی که تغییرات را انکار و در برابر آن مقاومت می‌کنند و می‌ترسند که تغییرات کارها را خراب کند.
د) «هاو»ها: کسانی که وقتی می‌فهمند تغییر به موقعیت‌های بهتر منجر می‌شود، می‌آموزند خود را به موقع با تغییرات انطباق دهند.
وی در ادامه، با بیان اینکه با از دست رفتن قدرت اصلاح‌طلبان، گروه «الف» و «ب» در جریان اصلاحات فعال می‌شوند، ولی گروه «ج» و «د» کماکان در تردید به سر می‌برند، بر فعال‌سازی این دو گروه برای رسیدن به موفقیت تأکید می‌کند و می‌گوید:
- «با تصورات منسوخ و قدیمی به منبع قدرت تازه نخواهیم رسید.
- جست‌وجو در هزارتو، بی‌خطرتر از ماندن در جایگاه بدون قدرت است.
- تغییرات کوچک اولیه کمک می‌کند خود را با تغییرات بزرگ‌تری که از راه می‌رسند انطباق دهیم.
- بهترین راه تغییر دادن خود، عبارت است از خندیدن به حماقت‌ها و اشتباهات.
- مسائل و موضوعات را بیش از حد پیچیده نکرده و با تصورات توأم با ‌ترس و وحشت، خود را آشفته و سرگردان نکنیم.»[5]

5. بحران‌نمایی از وضعیت کشور و تأکید بر بازسازی ساختار نظام

بی‌گمان هدف از این اقدام نه القای مطالبی برای زمین‌گیر ساختن و تاختن به اصول‌گرایان، که هدفی دست بالاتر، به معنای بحران ایجادشده توسط حاکمیت است.
علوی تبار در این زمینه تصریح می‌کند: «روشن است که ریشه‌ی بخشی از مشکلات به ضعف‌ها و کمبودهای موجود در مجریان و کارگزاران سیاسی بازمی‌گردد.»[6]
سعید حجاریان نیز، در مطلبی تحت عنوان «تعلیق»، این بحران‌نمایی را به شکل دیگری مطرح می‌کند. او معتقد است سپهر اجتماعی کشور دچار سرگشتگی شده است.
وی در این زمینه می‌گوید: «نمی‏‌دانم تا کنون حالت تعلیق به شما دست داده است یا نه؟ حالتی برزخی، معلّق بین آسمان و زمین، ماندن در اغما، حالتی بین مرگ و زندگی، حالت سرگشتگی. من گمان دارم ما داریم به این سمت پیش می‏‌رویم. یعنی نه به صورت فردی، بلکه به گونه‏‌ای اجتماعی... به گمانِ من، اساساً وقتی گزینه‌ای نداری، "این کنم یا آن کنم" نیست، "چه کنم، چه کنم" است. "چه کنم چه کنم" ناشی از اضطرار است؛ یعنی آدم مضطر به "چه کنم چه کنم" می‌‏افتد.»[7]
احمد پورنجاتی نیز در ادامه‌ی القای بحران در کشور، در مقاله‌ای که در هفته‌نامه‌ی آسمان منتشر شد، مدعی «آنومی سیاسی و اجتماعی» شده و نوشته است: «همه بر این قول هستند که کشور دچار بی‌هنجاری و وارونگی سیاسی شده است و باید به لوازم عبور از آن متعهد بود و به قول علی (علیه السلام) سنگ را باید از همان جایی که آمده برگرداند.»[8]
وی در ادامه، نقطه‌ی شروع فعالیت اصلاح‌طلبان را این گونه شرح می‌دهد: «در این 8 سال، ایران به عنوان یک ساختار سیاسی دچار وارونگی شده است. اما راه‌حل، بازگشت به سال 84 نیست، بلکه باید تمام اجزای ساختار سیاسی کشور بازسازی شود.»[9]

6. تغییر رأس ایجاد بحران از دولت احمدی‌نژاد به حاکمیت

بی‌شک یکی از راهبردهای مورد تأکید جریان «فتنه‌ـ‌اصلاحات»، که با توصیه‌ی غرب در حال شکل‌گیری است، تغییر فلش برخی از بحران‌های مصنوعی به سوی رهبری و حاکمیت است. هدف از این اقدام، جهت دادن به افکار عمومی و لایه‌هایی است که باید به عنوان نیروی اقدام به تصمیم برسند.
علوی‌تبار به صراحت بخشی از این پروژه را این گونه فاش می‌سازد:«بخشی از مشکلات ریشه‌ی سیستماتیک دارد؛ یعنی ریشه در ساختارهای توزیع قدرت و تصمیم‌گیری در کشور دارد و حتی با تغییر کارگزاران سیاسی نیز تکرار خواهد شد.»[10]
در این راستا، سید محمد خاتمی طی اظهاراتی در جمع تعدادی از جوانان عضو کانون فرهنگی یاران امام موسی صدر، مشکلات کشور را حاصل سیاست‌های غلط نظام عنوان کرده و تصریح نموده است: «روش‌ها و سیاست‌های موجود اصلاً صحیح نیست و در درجه‌ی اول به ضرر خود نظام است. از طرف دیگر، ما نمی‌خواهیم که خدای‌نکرده اوضاع به کلی به هم بخورد. اگر این انقلاب از بین برود، مملکت از هم می‌پاشد. با این وصف ما هم باید این وضع را حفظ کنیم و هم اینکه منتقد باشیم. ما می‌گوییم حضرات معظم! شما بمانید، اما بگذارید انتقاد کنیم و بگذارید روش‌ها اصلاح شود. اگر اصلاح شود، نظام می‌ماند و اگر نشود، حتی اگر ما هم نخواهیم در آینده مشکلاتی پیدا می‌شود؛ دل‌زدگی نیروها و رفتن جوانان از ایران یا اعتراض آن‌ها به وضع موجود خطر بزرگی است. لذا تنها راه موجود، اصلاحات است و من راهی دیگر نمی‌شناسم. ما اعلام کرده‌ایم و نمی‌خواهیم نظام از بین برود، زیرا به آن دلبسته‌ایم؛ حتی بیش از کسانی که امروز ادعای دفاع از نظام را دارند. دلمان می‌خواهد نظام‌مان الگو باشد، انسان در آن آزاد باشد و وضع پیشرفت هم مناسب باشد. ما برایمان قابل تحمل نیست که نظام به دلیل سیاست‌های غلط هم در دنیا منزوی شود، هم اینکه وضع معیشت مردم خراب شود.»[11]

7. «تنها بازیگر در شهر» یا آلترناتیوسازی از اصلاحات

جریان «فتنه‌ـ‌اصلاحات» تلاش دارد تا با بحران نمایی ـ‌آن هم با نسبت دادن ایجاد بحران به حاکمیت‌ـ‌ خود را «تنها بازیگر در شهر» جهت حل این معضلات، تعریف و تفسیر کند.
علوی‌تبار در این زمینه کدهای آشکارتری می‌دهد. وی تصریح می‌کند: «محافظه‌کاران اقتدارگرا ظرفیت لازم برای حل مشکلات و بحران‌هایی که ایجاد کرده‌اند را ندارند. برای تصمیم‌گیری درست در مورد یک مشکل و اقدام مناسب برای حل آن مشکلات، ظرفیت‌ها و توانمندی‌هایی لازم است که جریان‌های حاکم فاقد آن هستند. باور به توانایی دانش انباشته‌شده در "علوم اجتماعی واقعاً موجود" و توانایی به‌کارگیری نظریه‌های این علوم، به عنوان یکی از پایه‌های منطقی هر تجویز و خط مشی اجتماعی، نخستین ظرفیت است. رابطه‌ی اندام‌وار و مبتنی بر اعتماد متقابل با کارشناسان و فن‌سالاران یک ظرفیت بایسته‌ی دیگر است. آشنایی با گفتمان دنیای مدرن برای وارد شدن به گفت‌وگو با جهان و دفاع اقناعی از منافع و مصالح کشور، یک ظرفیت دیگر است. هیچ یک از این ظرفیت‌ها، به علاوه‌ی ده‌ها ظرفیت نگفته‌ی دیگر، در حاکمیت یک‌دست موجود، وجود ندارد. بنابراین علی‌رغم میلیاردها دلار درآمد نفتی، حاکمیت یک‌دست از حل کوچک‌ترین مشکلات نیز عاجز است. محافظه‌کاران (چه تندرو و چه معتدل!) برای کشور ده‌ها مشکل پدید آورده‌اند و اینک از حل آن‌ها نیز عاجزند! تداوم و سامان‌یافتگی در کشور در گرو تغییر جدی در راهبردها و خط‌مشی‌ها و طراحان و مجریان آن است. مطمئن‌ترین نیرو برای ایجاد چنین دگرگونی بهبود خواهان و منتقدان داخلی‌اند. روشن است که دچار توهم نباید شد. ساختار حقیقی قدرت در ایران، یعنی توزیع منابع و قدرت و جهت‌گیری واقعی صاحبان قدرت، به گونه‌ای نیست که ظرفیت گذار مسالمت‌آمیز به مردم‌سالاری در کوتاه‌مدت وجود داشته باشد.»[12]

8. نگاه به غرب و امید به تسلیم شدن حاکمیت در برابر فشار خارجی

جریان «فتنه‌ـ‌اصلاحات» با چشم امید داشتن به غرب و فشارهای مختلف، می‌کوشد تا با یگانه منجی خواندن خود، القائاتی را در زمینه‌ی چانه‌زنی‌های نظام با این جریان برای کاهش این فشارها، مخابره کند.
علوی‌تبار در این زمینه نیز می‌گوید: «بخش‌هایی از حاکمیت وضعیت بحرانی کنونی را درک می‌کنند. به علاوه می‌دانند که جریان‌های حاکمیت حداکثر ظرفیت خود را برای حل مشکلات کشور به نمایش گذاشته‌اند. باید به عنوان جایگزینی مطمئن و پیش‌بینی‌پذیر و برخوردار از تکیه‌گاه اجتماعی قدرتمند و دربرگیرنده‌ی کارشناسان و صاحب‌نظران قدرتمند، خود را آماده‌ی چانه‌زنی، مذاکره، مبادله و در صورت لزوم سازش کنیم.»[13]

9. ایجاد فضای «آچمز» برای اصول‌گرایان و حاکمیت

جریان «فتنه‌ـ‌اصلاحات» در ادامه‌ی ایجاد فضای لازم برای حضور خود در عرصه‌ی سیاسی کشور، بر این نکته تأکید دارد که نظام دچار «انسداد سیاسی» شده است و می‌بایست برای شکستن این فضا، امکان حضور اصلاح‌طلبان فراهم آید.
به بیان دیگر، تئوریسین‌های «فتنه‌ـ‌اصلاحات» تأکید دارند که حاکمیت در شرایط کنونی دچار «آچمز خودساخته» شده و تنها علاج آن نیز رجوع به اصلاح‌طلبان است. در همین رابطه، عباس عبدی طی مقاله‌ای در هفته‌نامه‌ی «آسمان» کوشید تا این سناریو را عملیاتی سازد. وی، با اشاره به واکنش اصول‌گرایان در خصوص شکل‌گیری الگوی روسی «پوتین‌ـ‌مدودف»، این واکنش‌ها را ناشی از «نگرانی» این جریان دانست و آن را ناشی از دو مسئله عنوان کرد:

الف) نگرانی از مهندسی انتخابات:

عبدی با بیان اینکه «رقبای دولت گمان می‌کنند که دولت ابزاری در دست دارد که می‌تواند نتیجه‌ی انتخابات را به نفع خود رقم بزند»[14]، تصریح می‌کند این نگرانی می‌تواند ناشی از باور به اقدامات غیرقانونی‌ای باشد که اصلاح‌طلبان نیز در سال 88 به آن انتقاد داشتند. عبدی در این بخش همچنین تصریح می‌کند که اگر دلیل نگرانی اصول‌گرایان این نکته باشد، اصول‌گرایان پس از 4 سال به گفته‌ی اصلاح‌طلبان رسیده‌اند و حرف‌ها و گفته‌های سال 88 آنان را تأیید کرده‌اند.

ب) نگرانی از تأثیرگذاری در فرآیند انتخابات:

این عضو اتاق فکر «فتنه‌ـ‌اصلاحات» در ادامه، نگرانی دیگر اصول‌گرایان را «استفاده‌ی دولت از ابزارهای تشویقی یا تنبیهی» عنوان کرد و خاطر نشان ساخت که این نگرانی نیز برای اصول‌گرایان مشکل‌ساز خواهد شد، زیرا «اصول‌گرایان استفاده از این ابراز را در بهار 88 و زمستان 87 محکوم نکردند!»[15]
وی در ادامه، با بیان اینکه فراسوی این نگرانی‌ها مسئله‌ی اصلی برای اصول‌گرایان رأی‌آوری نامزد جریان انحراف است، تصریح کرد: «اگر اصلاح‌طلبان حضور مؤثری در انتخابات نداشته باشند، مجموعه‌ی جناح‌های درون‌حکومتی و مخالفان دولت قادر به رقابت و پیروزی بر نامزد مورد حمایت دولت از طریق صندوق‌های رأی نخواهند بود.»[16]
عبدی در ادامه، دلیل شکست اصول‌گرایان از نامزد جریان دولت را خلاصه در محورهای زیر می‌داند:
1. حمایت قاطع اصول‌گرایان در دو انتخابات گذشته از دولت نهم و دهم.
2. فقدان ایده‌های ایجابی و مثبت برای اداره‌ی کشور.
3. ضعف مفرط در مبارزه با فساد، با توجه به پرونده‌های در دست دولت.
عبدی در خاتمه، برای اصول‌گرایان و حاکمیت، 3 پیشنهاد را مطرح می‌کند:
1. رد صلاحیت نامزدهای منتسب به دولت و اصلاح‌طلبان.
2. ادامه‌ی محدودیت برای اصلاح‌طلبان و رقابت با کاندیدای جریان دولت.
3. فراهم کردن فضای نسبی برای کاندیدای اصلاح‌طلب و شکل‌دهی رقابت سه‌قطبی.
با توجه به این نوشته‌ی عبدی، می‌توان تأکید کرد:
- اصلاح‌طلبان به دنبال القای فضای آچمز برای اصول‌گرایان و حاکمیت هستند.
- آنان خود را رقیب جریان دولت نمی‌دانند.
- با بزرگ‌نمایی خطر جریان انحراف، دوگانه‌ی «یا اصلاح‌طلبان یا جریان انحراف» را پیش روی حاکمیت قرار می‌دهند.
- می‌کوشند تا با منتسب کردن دولت نهم و دهم به جریان اصول‌گرایی و حاکمیت، هر گونه انتقاد به جریان دولت را مترادف خودزنی تفسیر کنند.

10. تأکید بر تبدیل فضای امنیتی به فضای سیاسی

نیروهای «فتنه‌ـ‌اصلاحات»، با اشاره به تلاش حیاتی خود برای حضور در حاکمیت، تأکید دارند تا این تلاش‌ها در بدنه‌ی جریان «فتنه‌ـ‌اصلاحات» در چارچوب «عقب‌نشینی و معامله» تعریف و تفسیر نشود و بدنه، تداعی «خودفروشی» سران اصلاح‌طلب را دریافت نکند.
این مسئله بیش از هر چیز در گفته‌های عباس عبدی و علوی‌تبار به وضوح مشاهده می‌شود. این دو در مقالات و گفته‌های خود تأکید دارند که اصلاح‌طلبان باید طرفدار سیاست‌ورزی باشند، حتی اگر گامی به عقب نشست.
در این میان، اما یکی از توجیهات فعالان «فتنه‌ـ‌اصلاحات»، در خصوص تلاش مصرانه‌ی خود برای حضور در حاکمیت، گفته‌ی علی شکوری راد است که بر ضرورت تبدیل فضای امنیتی به فضای سیاسی تأکید دارد.
وی می‌گوید: «کم‌هزینه‌ترین راه برای دستیابی به یک راه‌حل چیست؟ آن این است که بتوانیم باب یک تعاملی را با حاکمیت باز کنیم که آن‌ها از این روش و رفتارشان دست بردارند. ما هم به ازای این کار یک مقدار شرایطشان را درک کنیم و سعی کنیم که با ابراز حسن نیتمان، آن تهدید امنیتی که آن‌ها احساس می‌کنند را کاهش دهیم. آن‌ها بر اساس احساس تهدید امنیتی هر کاری را برای خودشان مجاز دانسته‌اند. ما هر قدر اجازه دهیم که این احساس تهدید امنیتی در آن‌ها تشدید شود، آن‌ها به شیوه‌ی فعلی خودشان بیشتر ادامه خواهند داد. بنابراین باید کاری کنیم که این احساس کمتر شود. وقتی این طور شد، می‌شود کم‌کم گفت‌وگو را آغاز کرد و این تنها راهی است که نتیجه می‌دهد. بدون انجام یک گفت‌وگو، ما چطور می‌توانیم به چیزی جز حذف هم فکر کنیم؟ وقتی باب گفت‌وگو بسته شود، تنها چیزی که می‌ماند این است که یکی از طرفین باید برود و حذف شود. تجربه‌ی سال‌های اخیر نشان داده است که این مسیر پرخسارت و بی‌حاصل است.»[17]

پی‌نوشت‌ها:

[1]- اصلاح طلبان و انتخابات، مصاحبه‌ای که انتشار نیافت، علی شکوری راد، 21/6/91.
http://norooznews.org/note/2012/09/3/2543
[2]- واکنش سید مصطفی تاجزاده به صحبت‌های آیت‌ا... احمد خاتمی، امام جمعه‌ی تهران، سیدمصطفی تاجزاده، 24/6/91.
http://norooznews.org/news/2012/09/6/2548
[3]- اولویت چیست؟ علیرضا علوی تبار، 6/6/91.
http://www.kaleme.com/1391/06/06/klm-110805
[4]- تمایز اصلاحات و اصلاح‌طلبی، اصلاح‌طلبان چه می‌خواهند؟، جلال جلالی زاده، هفته‌نامه‌ی آسمان شماره 22، 14 مرداد 1391.
[5]- درود بر تغییر و دگرگونی، برداشتی سیاسی از داستان «چه کسی پنیر مرا برداشته است؟»، محمدرضا تاجیک، روزنامه مردمسالاری شماره 1993 – 30/10/87 و روزنامه اعتماد شماره 2491 21/6/91 صفحه 8 (نگاه).
http://www.magiran.com/npview.asp?ID=2580748
[6]- علیرضا علوی تبار، همان.
[7]- وبلاگ محمدجواد روح، صمیمانه‌تر، یادداشتی از سعید حجاریان (اختصاصی): از این تعلیق تا آن تعلیق.
http://javadroh.blogspot.com/2012/09/blog-post.html
[8]- http://www.farsnews.com/newstext.php?nn=13910628001243
[9]- همان
[10]-علیرضا علوی تبار، همان.
[11]- وب‌سایت رسمی خاتمی، دیدار با جمعی از آزادگان دوران دفاع مقدس و تعدادی از جوانان عضو کانون فرهنگی یاران امام موسی صدر، 27 شهریور 1391.
http://www.khatami.ir/fa/news/1109.html
[12]- علیرضا علوی تبار، همان.
[13]- علیرضا علوی تبار، همان.
[14]- چرا اصول‌گرایان نگران الگوی پوتین-مدودف هستند؟ عباس عبدی، هفته نامه آسمان شماره 28، 25/6/1391.
[15]- عباس عبدی، همان.
[16]- عباس عبدی، همان.
[17]- علی شکوری راد، همان.

منبع:سایت برهان